مدلهای خرد شدن حاصل از انفجار JKMRC
محققان JKMRC بسیاری از روشهای جایگزین برای بهبود پیشبینی نرمهها را در مدلهای خرد شدن بررسی کردهاند (JKMRC, 1998). یکی از این روشها، روش منطقة خرد شدن است که توسط کانچیبوتا، والری و مورل (1999) توسعه یافته است و دیگری یک مدل دو جزئی 1(TCM) است که توسط جورجویچ2 (1999) توسعه یافته است. هر دو مدل فرض میکنند که خرد شدن در یک انفجار با دو مکانیسم مختلف رخ میدهد: 1) ایجاد شکستگیهای جدید، و 2) آزادسازی شکستگیهای موجود، و بنابراین، حدِ اندازة درشت و اندازة ریز توزیع دانهبندی را بهطور جداگانه تخمین میزنند. هر دو مدل، حدِ اندازة درشت توزیع اندازة را مشابه مدل Kuz-Ram با تغییرات جزئی و برآورد فاکتور سنگ، تخمین میزنند.
تفاوت اصلی بین مدل JKMRC و مدل Kuz-Ram، چگونگی تخمین اندازة نهایی و توزیع اندازة ذرات است. مدل TCM از پارامترهای تجربیِ مشتقشده از آزمایشات محفظة انفجار در مقیاس کوچک برای تخمین ذرات ریز مدل استفاده میکند. یکی از اِشکالات اصلی TCM نیاز به انجام یک سری آزمایشات انفجار آزمایشگاهی در مقیاس کوچک برای استخراج پارامترهای منطقة خردشده است و مدل منطقة خرد شدن برای غلبه بر این محدودیت توسعه داده شده است.
مدل ناحیة خردشده
مدل ناحیة خردشده 3(CZM) فرض میکند که ذرات ریز در انفجار بهطور عمده با خرد شدن سنگهای اطراف چالِ انفجاری ناشی از شکست فشاری و برشی ایجاد میشوند. قطعات درشت بیشتر توسط شکست کششی، با گسترش شکستگیهای موجود و با آزادسازی بلوکها ایجاد میشوند. در مدل CZM از یک فاکتور کالیبراسیون سنگ 4(RCF) بهجای ثابت 0/06 برای تخمین ضریب سنگ استفاده میشود.
CZM همچنین، RMD و HF را نسبت به مدل mKuz-Ra متفاوت محاسبه میکند. شرح مفصلی از محاسبات آنها در گزارش بینالمللی5 ارائه شده است (JKMRC, 1998). وسعت ناحیة خردشده با محاسبة نقطهای که در آن تنش شعاعی اطراف چال انفجاری از مقاومت فشاری دینامیکی سنگ بیشتر است، تعیین میشود. تنش اطراف چال انفجاری با این فرض که گازهای انفجار بهطور شبهاستاتیکی بر دیوارههای انفجار فشار وارد میکنند، با استفاده از معادلة زیر برآورد میشود (Jaeger & Cook, 1979):
بهطوری که:
بخشهای کتاب